دنیا میدان جنگ است؛ جنگ ایدئولوژیها. ما کجای این دنیا ایستادهایم؟
در راستای بحث چپ و راست خوب است این را در نظر داشته باشیم که نزد ما متر و ملاک البته باید حقیقت باشد.
حقیقت را هم توی گیومه نمیگذارم که فکر نکنید دارم تردید از خودم نشان میدهم. فهم من از حقیقت هم عقلانی است هم انتقادی و هم نقطهی عزیمتی فلسفی-معرفتشناختی دارد.
مختصر قصه این است که حقیقت (truth) را من کمابیش همانجور میفهمم که عقلانیت نقاد میگوید. میگویم کمابیش، چون در کنار آن معتقدم باید اصل تفکیک و تمایز را هم رعایت کرد و جنبهی سوبژکتیو «حقیقت» بعضیها را هم در نظر آورد. (مثل بعضی بحثهای متافیزیکی و باورهای دینی)
ما بدون حقیقت نمیتوانیم قدم از قدم برداریم. این حقیقت را انسان قرنهاست میشناسد. نه فقط حقیقت فلسفی را. حقیقت به معنای کلیتر و وسیعتر؛ عرض من این است که حقیقت ستون فقرات جستوجوی عدالت است.
ما حق نداریم و نمیتوانیم به صرف اینکه فلان مدعی حقیقت، سیهرو بوده یا سیهرو از آب درآمده، دست از حقیقت بکشیم.
بدون باور داشتن به حقیقت، در نهایت ما فرقی با عوامفریبانی مثل نژاد و ترامپ نخواهیم داشت. دقیقا همانها هستند که هردمبیلاند. آنها هستند که در فضای پساحقیقت و «فیکنیوز» به سر میبرند؛ چون حقیقت دشمن آنهاست. چون حقیقت گریبانشان را به دست عدالت میسپارد.
این حقیقت را هم میشود فلسفی-معرفتشناختی تقریر کرد و هم شهودی گذاشت جلوی مردم. این حقیقت برای من -در روایت شهودیاش- یعنی دروغ ممنوع. یعنی سعی نکنید با پیچاندن قصه و ابهام مصنوعی ایجاد کردن در مساله از حقیقت و روشنی و شفافیت فرار کنید. سخن راست را بگویید. دروغ هم نگویید.
این را حافظ هم به ما میآموزد:
"ما نگوییم بد و میل به ناحق نکنیم."
یا آنجا که میگوید "عیب درویش و توانگر به کم بیش بد است." و الخ.
ولی اصل همچنان حقیقت است. بد نگوییم و میل با ناحق نکنیم یعنی سخن کذب نگوییم و از کذب هم دفاع نکنیم و جایی که پردهی دروغ دریده میشود؛ پشت دروغ نایستیم.
همه را انکار میکند و به همه میگوید «فیکنیوز» و همه را متهم به زیستن در عصر پساحقیقت میکند؛ چون حقیقت دشمن خود اوست. اون همان است که حساباش پاک نیست و لذا نمیخواهد جلوی نور خورشید بایستد.
حقیقت رهاییبخش است.
صدق و حقیقت انسان را آزاد میکند.
رهاییبخشی حقیقت نه تنها گریبان آدمی را از چنگال عدالت بیرون میکشد بلکه به آدمی آرامش روان هم میدهد.
کار آسانی نیست.
آدم همیشه هم برنده نمیشود.
سربلند هم نخواهیم بود همیشه.
باید آخر قصه انسان بودن و ناکامل بودن خود را بپذیریم و روشن کنیم.
حقیقت و حقانیت و مشروعیت نه در چپ است و نه در راست.
نه در مسلمانی است و نه در نامسلمانی.
زمام امور به دست آدمی است.
عاملیت از آن خود اوست.
خودش باید تصمیم بگیرد در جایی که ایستاده میخواهد مدافع راستی باشد یا نه.
چپ باشد یا راست، مهم نیست.
درباره این سایت